دی 1308 مرداد 1389
صدای ماندگار موسیقی ایران، با ترانههایی چون «جان مریم» و «ایران»، عشق، میهندوستی و اصالت را در دل نسلها زنده نگه داشت.
پس از درگذشت، مراسم خاکسپاریاش با شکوهی آرام و حضور دوستداران وفادارش برگزار شد. بسیاری آمدند تا بگویند: «صدای تو هنوز هست، هنوز میخواند.»
در یکی از اجراهای پایانیاش، پیش از خواندن «جان مریم»، لحظهای سکوت کرد و گفت: «هر بار که این آهنگ را میخوانم، انگار دوباره عاشق میشوم.»
تا پایان عمر، هیچگاه از عنوانهای رسمی یا القاب پرزرقوبرق خوشش نمیآمد. میگفت: «اگر قرار است چیزی از من بماند، صدایم کافیست.»
در روزهایی که دیگر کمتر اجرا میکرد، شاگردان زیادی داشت. اما تنها کسانی را میپذیرفت که عشق به موسیقی در نگاهشان دیده میشد، نه صرفاً شهرتطلبی.
بارها پیشنهادهای مالی و تبلیغاتی برای استفاده از صدایش یا اجرای ترانههای سطحی را رد کرد. میگفت: «من مسئولم؛ این صدا را ارزان نمیفروشم.»
او به اجرای برنامه برای کودکان علاقهمند بود و آثاری مانند «خروس میخونه» یا «ماهیگیر» را با همین نیت خواند؛ تا بچهها با شعر خوب و موسیقی فاخر رشد کنند.
در بحبوحهٔ تغییرات اجتماعی، قطعهٔ «ایران» با آن ارکستراسیون حماسی و صدای پرصلابت نوری، به نمادی از امید و میهندوستی بدل شد.
در سالهای جوانی، یکی از بزرگترین افتخاراتش، آشنایی و همکاری با استاد روحالله خالقی بود. نوری میگفت، خالقی راه درست را به او نشان داد.
محمد نوری، علاقهٔ خاصی به موسیقی کلاسیک داشت. گفته بود: «بتهوون را بهتر از بعضی آدمها میفهمم.» این علاقه در تنظیمهای آثارش هم نمایان است.
در کودکی بهجای بازی، کنار رادیو مینشست و با صدای خوانندگان کلاسیک غربی تمرین میکرد. همان روزها بود که خانوادهاش متوجه تفاوت صدای او شدند.